احباط و تکفیراِحباط به ساقط و بی اثر ساختن طاعت با گناه و موازنه بین اعمال نیک و گناهان گفته می شود. فهرست مندرجات۲ - معنای تکفیر ۳ - تفاوت حبط و احباط ۴ - کاربرد احباط در قرآن ۵ - دیدگاهها در مورد احباط ۶ - موافقان احباط ۶.۱ - دلیل عقلی ۶.۲ - دلیل نقلی ۶.۳ - مخالفان احباط ۶.۴ - دلیل عقلی ۶.۴.۱ - لازمه پذیرفتن احباط ظالم دانستن خداست ۶.۴.۲ - عدم تضاد طاعت و معصیت ۶.۵ - دلیل نقلی ۷ - عوامل احباط و تکفیر در قرآن ۷.۱ - کفر ۷.۱.۱ - کفر به پروردگار ۷.۱.۲ - کفر به آیات الهی ۷.۱.۳ - کفر به ایمان ۷.۲ - شرک ۷.۳ - ارتداد ۷.۴ - نفاق و دو رویی ۷.۵ - جلوگیری از دین الهی ۷.۶ - بیحرمتی نسبت به پیامبر ۸ - عوامل تکفیر ۸.۱ - ایمان و عمل صالح ۸.۲ - توبه ۸.۳ - اجتناب از گناهان کبیره ۹ - نتیجه ۱۰ - پانویس ۱۱ - منبع ۱ - معنای احباطاحباط در لغت مصدر باب اِفعال از ماده حبط و از معانی حبط، باطل شدن ثواب عمل است. [۱]
جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح:تاج اللغه و صحاح العربیه، تصحیح:احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ قمری، ذیل واژه ح ب ط.
از این رو از احباط که مصدر متعدی است معنی باطل کردن مزد و ثواب عمل بر میآید.این واژه در اصطلاح بدین معناست که گناه موجب از میان رفتن طاعت و ثواب میگردد.۲ - معنای تکفیرتکفیر نیز در لغت به معنای پوشاندن است چنانکه به کشاورز، کافر میگویند زیرا دانه را بوسیله خاک میپوشاند و در آن پنهان میکند [۳]
ابن فارس، احمد، معجم المقاییس فی اللغه، تحقیق شهاب الدین ابوعمرو، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵قمری، ذیل واژه «حبط» و «کفر».
و در اصطلاح به این معناست که طاعت موجب محو شدن و پوشاندن گناهان میشود. [۴]
. حمصی رازی، محمود، المنقذ من التقلید، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴قمری، ج۲، ص ۴۲؛ سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، قم، موسسه امام صادق( ع)، ۱۴۱۸ قمری، ص ۴۶۳.
۳ - تفاوت حبط و احباطنکته آنکه حبط مربوط به صحت و بطلان خود عمل است بدین معنا که عمل خاصی مانند بت پرستی به حابط و سالم متصف میشود اما احباط مربوط به ابطال عملی نسبت به عمل دیگر است؛ بدین معنا که کار خاصی سبب حبط و از بین رفتن اعمال قبلی میشود. بر این اساس برخی از اعمال هم حابط و باطل است و هم محبِط و مبطل. از سوی دیگر بعضی اعمال هم صحیحاند و هم مصحّح. مثلا بتپرستی عملی است حابط و ارتداد گذشته از حابط بودن، محبط و مبطل نیز هست. اسلام ابتدایی و عبادت توحیدی، صحیح است چنانکه اسلام آوردن کافر و توبه مشرک ، گذشته از صحیح بودن، مصحّح نیز خواهد بود. [۶]
جوادی آملی، عبدالله، معاد در قرآن، قم، انتشارات اسرا، ج۵، ص ۲۷-۲۳.
۴ - کاربرد احباط در قرآناین واژه در قرآن با مشتقاتش مجموعا ۱۶ بار بکار رفته است. ۵ - دیدگاهها در مورد احباطدر اینکه ایمان موجب تکفیر و از بین رفتن تمام معاصی و ارتداد و کفر بعد از ایمان و همچنین شرک موجب حبط و از بین رفتن اعمال صالح میشود، شکی نیست و همه بر این امر اتفاق نظر دارند که اگر کافری قبل از مرگ توبه کند و مسلمان شود اعمال بد گذشتهاش آمرزیده خواهد شد همچنانکه اگر مسلمانی کافر شود و بدون توبه از دنیا برود کفر او موجب از بین رفتن اعمال صالح وی خواهد شد [۷]
تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۱۳۸-۱۲۵
. بحث و اختلاف نظر در این است که آیا تنها کفر و شرک چنین نتیجهای را در پی دارد یا آنکه هر گناه کبیرهای باعث احباط اعمال خیر میگردد؟در پاسخ به این پرسش دو دیدگاه کلی وجود دارد: الف:موافقان احباط ( معتزله ) ب:مخالفان احباط ( امامیه و اشاعره ) ۶ - موافقان احباطمتکلمان معتزله بر اساس مبانی خود به مسئله احباط و تکفیر پایبندند و معتقدند اگر مومنی مرتکب گناه کبیرهای شود و بدون توبه از دنیا برود همه اعمال نیک و صالح او باطل و محو میگردد. آنان برای اثبات مدعای خود از ادله عقلی [۸]
همدانی، قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۱۳۸۴ قمری، ص ۶۲۴-۶۲۳.
و نقلی استفاده میکنند که در ادامه به آنها اشاره میشود.۶.۱ - دلیل عقلیمکلف از نظر نحوه استحقاق پاداش و کیفر از چهار حالت بیرون نیست: ۱. فقط مستحق پاداش. ۲. فقط مستحق کیفر. ۳. مستحق هیچیک. ۴. مستحق هر دو. صورت اول و دوم مشکلی ندارد اما حالت سوم مخالف اجماع است زیرا لازمه آن پذیرش مکانی غیر از بهشت و دوزخ است در حالیکه غیر از این دو جای سومی وجود ندارد. در صورت چهارم دو احتمال وجود دارد: الف) در یک زمان هم به فرد پاداش داده شود و هم کیفر که این امر محال است زیرا جمع پاداش و کیفر در یک زمان عقلا ممکن نیست. ب) آنچه که بیشتر و سنگینتر است در دیگری تاثیر بگذارد و آن را باطل سازد که همان مسئله احباط و تکفیر است بنابراین راهی جز پذیرش احباط وجود ندارد. ۶.۲ - دلیل نقلیدر آیاتی از قرآن به مسئله احباط تصریح شدهاست که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره نمود: «ما کانَ لِلْمُشْرِکینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدینَ عَلی أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُون» «مشرکان حق ندارند مساجد خدا را آباد کنند در حالی که به کفر خویش گواهی میدهند! آنها اعمالشان نابود (و بیارزش) شده و در آتش ( دوزخ )، جاودانه خواهند ماند!» «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ» «ای کسانی که ایمان آوردهاید! صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید (و داد و فریاد نزنید) آن گونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا میکنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالی که نمیدانید!» ۶.۳ - مخالفان احباطمتکلمین امامیه و اشاعره دیدگاه معتزله را مردود میشمارند و معتقدند گناهان مومن موجب احباط اعمال صالح وی نمیشود. آنان نیز برای اثبات مدعای خود از ادله عقلی و نقلی مختلفی استفاده کردهاند [۱۱]
معاد در قرآن، ج۵، ص ۲۸-۲۷؛ محاضرات فی الالهیات، ص ۲۶۵-۲۶۴.
.۶.۱ - دلیل عقلی۶.۴.۱ - لازمه پذیرفتن احباط ظالم دانستن خداستتوضیح اینکه اگر مکلف هم کار خوب انجام داده باشد و هم کار بد سه حالت برای وی قابل تصور است: الف) کار بد او از عمل نیکش بیشتر باشد. ب) عمل نیک وی از کار بدش بیشتر باشد. ج) هر دو مساوی باشند. هر سه حالت مذکور مستلزم ظلم است زیرا در صورت اول عمل وی از بین رفته و مانند کسی خواهد بود که هیچ عمل خیری انجام نداده است و این کار ظلم به اوست. در صورت دوم نیز به واسطه تکفیر مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشدهاست که این کار ظلم در حق دیگران است. همچنین در صورت سوم مانند کسی است که نه کار خوب انجام داده و نه کار بد که این حالت ظلم به اوست زیرا مستلزم نادیده گرفتن اعمال نیک اوست. [۱۲]
خواجه نصیرالدین طوسی، کشف المراد، قم، شکوری، ۱۳۷۲ ش، ص ۴۳۹.
۶.۴.۲ - عدم تضاد طاعت و معصیتشیخ طوسی میگوید:بنا بر اصول منطق، یک چیز تنها در صورت ضد بودن با چیز دیگر آن را نفی میکند و از میان میبرد. طاعت و معصیت هر دو از یک جنساند( هر دو فعل هستند) و ضد یکدیگر نمیتوانند باشند. این بدان سبب است که هر کاری که بعنوان طاعت انجام پذیرد رواست تا به انگیزه معصیت نیز صورت گیرد. بنابراین نظریه احباط و تکفیر باطل است زیرا عمل بد نمیتواند کردار نیک را از بین ببرد و بالعکس. شیخ همچنین درباره آیاتی که معنای ظاهری آنها بیانگر احباط و تکفیر است میگوید نمیتوان از معنای ظاهری اینگونه آیات به عنوان دلیل احباط و تکفیر بهره جست چرا که بنیان باورهای حقیقی و درست بنیانی عقلی است و بنابراین اینگونه آیات از متشابهات هستند و باید آنها را طبق قواعد عقل تاویل نمود. [۱۳]
طوسی، محمد، تمهید الاصول فی علم الکلام، به کوشش عبدالمحسن مشکاه الدینی، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران ۱۳۵۸ شمسی، ص ۵۹۳ به بعد و الاقتصاد فی ما یتعلق بالاعتقاد، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۶ قمری، ص ۲۰۶-۱۹۳؛ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش عباسقلی واعظ چرندابی، تبریز، مکتبه السروش، ص ۹۶؛ کشفالمراد، ص ۴۳۹.
بنابراین میتوان گفت آنچه در قرآن به عنوان عوامل احباط شمرده شدهاند از آن جهت این خاصیت را دارند که مستلزم کفر و ارتداد هستند مثلا چون کشتن پیامبران حاکی از کفر شخص است موجب احباط اعمال میشود و خود عامل مستقلی نیست.۶.۲ - دلیل نقلیآیاتی از قرآن کریم وجود دارد که به روشنی گواهی میدهد هر انسانی پاداش عمل نیک خود را میبیند. مانند: «فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فیهِ وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»«پس چه گونه خواهند بود هنگامی که آنها را برای روزی که شکّی در آن نیست روز رستاخی ز جمع کنیم، و به هر کس، آنچه (از اعمال برای خود) فراهم کرده، بطور کامل داده شود؟ و به آنها ستم نخواهد شد (زیرا محصول اعمال خود را میچینند).» « وَ أَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ» «امّا آنها که ایمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بطور کامل خواهد داد.» « وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیرا» « و کسی که چیزی از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که ایمان داشته باشد، چنان کسانی داخل بهشت میشوند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد.» « فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» «پس هر کس هموزن ذرّهای کار خیر انجام دهد آن را میبیند!» بر این اساس نه ثواب، عقاب را از میان میبرد و نه معصیت، طاعت را و هر گاه کسی سزاوار ثواب گردد هیچ گناهی جز شرک و کفر این شایستگی را از میان نمیبرد و اگر کسی مستحق کیفر الهی شود تنها تفضل خداوند موجب آمرزش وی تواند شد. چراکه تکفیر گناهان حق مولی است و اسقاط حق ظلم نیست. [۱۹]
سبحانی، جعفر، ص ۴۶۶.
اشاعره نیز بنا بر مبانی خود معتقدند هیچ چیز بر خدا واجب نیست او هر چه خواهد انجام دهد و هرچه کند نیکوست لذا نمیتوان گفت احباط یا تکفیر بر او واجب یا مستلزم ظلم و قبیح است بنابراین اشاعره نیز از مخالفان احباط به شمار میروند [۲۰]
جرجانی، شرح المواقف،ج۸، ص۲۰۹؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۱۴۵.
.۷ - عوامل احباط و تکفیر در قرآنهمانگونه که اشاره شد در آیات قرآن برخی اعمال موجب حبط و از بین رفتن اعمال صالح شمرده شدهاند که عبارتند از: ۷.۱ - کفر۷.۱.۱ - کفر به پروردگار« وَ الَّذینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُم» «و کسانی که کافر شدند، مرگ بر آنان! و اعمالشان نابود باد! این بخاطر آن است که از آنچه خداوند نازل کرده کراهت داشتند از این رو خدا اعمالشان را حبط و نابود کرد» ۷.۱.۲ - کفر به آیات الهی [۲۲]
فخر رازی، التفسیر الکبیر، قم، دفتر تبلیغات اسلامی،۱۴۱۳قمری، ج۷، ص۲۲۹؛ طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، بکوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۲۲.
« أُولئِکَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً» « آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شد! از این رو روز قیامت، میزانی برای آنها برپا نخواهیم کرد!» ۷.۱.۳ - کفر به ایمان«وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرین» «و کسی که انکار کند آنچه را باید به آن ایمان بیاورد، اعمال او تباه میگردد و در سرای دیگر، از زیانکاران خواهد بود» ۷.۲ - شرک«ِ وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُون»« و اگر آنها مشرک شوند، اعمال (نیکی) که انجام دادهاند، نابود میگردد (و نتیجهای از آن نمیگیرند).» ۷.۳ - ارتداد« وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ» « ولی کسی که از آیینش برگردد، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او، در دنیا و آخرت ، بر باد میرود و آنان اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.» ۷.۴ - نفاق و دو رویی« أُولئِکَ لَمْ یُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیراً» « منافقان (هرگز) ایمان نیاوردهاند، از این رو خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرد و این کار بر خدا آسان است.» ۷.۵ - جلوگیری از دین الهی« إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدی لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ» « آنان که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند و بعد از روشنشدن هدایت برای آنان (باز) به مخالفت با رسول (خدا) برخاستند، هرگز زیانی به خدا نمیرسانند و (خداوند) بزودی اعمالشان را نابود میکند!» ۷.۶ - بیحرمتی نسبت به پیامبربیحرمتی نسبت به پیامبر صلیاللهعلیهوآله که در آیه ۲ سوره حجرات ذکر شد. ۸ - عوامل تکفیر۸.۱ - ایمان و عمل صالح« وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُم» « و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمد صلیاللهعلیهوآله نازل شده- و همه حقّ است و از سوی پروردگارشان- نیز ایمان آوردند، خداوند گناهانشان را میبخشد و کارشان را اصلاح میکند! » ۸.۲ - توبه« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُم»« ای کسانی که ایمان آوردهاید بسوی خدا توبه کنید، توبهای خالص امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد.» ۸.۳ - اجتناب از گناهان کبیره« إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُم» « اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی میشوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را میپوشانیم.» ۹ - نتیجهاز مجموع آیات مورد بحث درمییابیم که: ۱. انسان به مجرد اینکه عملی انجام داد مستحق پاداش یا کیفر میشود لیکن این استحقاق دائمی نیست و ممکن است دستخوش دگرگونی شود و هنگامی از معرض دگرگونی در میآید که بمیرد و صلاحیت مبدا فاعلی از او سلب شود. ۲. حبط به معنای بطلان و یاوه بودن خود عمل مانند بت پرستی و به معنای احباط اعمال صالح گذشته مانند ارتداد که باعث از بین رفتن همه اعمال نیک قبلی میشود نظیر استحقاق پاداش است که به مجرد ارتکاب گناه میآید ولی همواره در معرض دگرگونی است تا روزی که صاحبش بمیرد. ۳. حبط چنانکه در اعمال اخروی هست در کردار دنیوی نیز جریان مییابد. ۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعسایت اندیشه قم. ردههای این صفحه : اخلاق اسلامی | حبط عمل
|